ماندن در صف عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق بدست می­آید.

معرفی شهیدان 8 سال دفاع مقدس کشورمان ایران
صفحه خانگی پارسی یار درباره

اسیر ارمنیه

یک اسیر عراقی نقل می کرد، در عملیاتی سرلشکر ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم عراق می بیند یکی از درجه دارهایش یک اسیر ایرانی را به باد کتک گرفته و دست بردارش نیست.
ماهر عبدالرشید خطاب به درجه دار گفت: چرا این اسیر بیچاره رو این همه کتک می زنی، گناه داره؟

درجه دار در جواب او گفته بود: قربان! این اسیر به خمینی (امام خمینی ره) فحش نمی ده! ماهر عبدالرشید گفته بود: اگه فحش نمی ده، این قدر زدن نداره.

درجه دار در جواب گفته بود: قربان! من از این موضوع عصبانی ام که این اسیر ارمنیه و به خمینی فحش نمی ده!

برگرفته از کتاب: پایی که جا ماند.ص 221


روایت دیدار رهبر انقلاب با خانوادهی شهید آشوری

روایت دیدار رهبر انقلاب با خانواده‌ی شهید آشوری "روبرت لازار":
 مسیحیان ایران از انقلاب و جنگ سربلند بیرون آمدند

 مادر می‌گوید: «کلبه‌ی کوچکم پر شد. خیلی خوشحال شدم شما تشریف آوردید...» بغض نمی‌گذارد حرفش را ادامه دهد. لحظه‌ای مکث می‌کند و ادامه می‌دهد: «به همه می‌گفتم. رهبر مال من هم هست. مگه فقط برای مسلمون‌هاست؟ برای همه است.»

 آقا در حالی که به مادر اشاره می‌کنند می‌گویند: «هرجا می‌روم، غالباً مادرها روحیه‌شان بهتر از پدرهاست. ما مردها نمی‌توانیم احساسات مادران را درک کنیم. مردها هم فرزندشان را دوست دارند اما مادر فرق می‌کند.»

  رهبر انقلاب می‌گویند: «اقلیت مسیحی، هم ارامنه و هم آشوری، سربلند بیرون آمد در انقلاب و جنگ. به‌عنوان یک ایرانی وفادار عاقل بصیر شجاع.»

 مادر به زبان آشوری چیزی به پسر می‌گوید و آلفرد با شک و تردید از رهبر می‌پرسد: «کیک خانگی می‌خورید؟» آقا که موافقت می‌کنند، گل از گل مادر می‌شکفد. معلوم است دستپخت خودش است... رهبر تکه کیکی می‌خورند و به اطرافیان می‌گویند: «خیلی کیک خوشمزه‌ای است، شماها نمی‌خورید؟» مادر و دو فرزند با هم می‌گویند «نوش جان» عد، خجالت‌زده می‌گوید: «خانه‌ام کوچک است...» آقا نمی‌گذارند شرمندگی‌اش ادامه پیدا کند: «دل باید بزرگ باشد. وقتی انسان هدف داشته باشد، هرجا باشد خوب است. هرکجا تو با منی من خوش‌دلم / ار بود در کنج چاهی منزلم.»

 وقت خداحافظی است و رهبر انقلاب هدیه‌ای به مادر شهید می‌دهند و میگویند: «ما به مسلمان‌ها قرآن هدیه می‌دهیم. اگر می‌توانستم یک انجیل خوب پیدا کنم، می‌آوردم. این انجیل‌های الان، عموماً روایت هستند نه کلام وحی. البته یوحنا، لوقا، پتروس و... بزرگان مسیحیت هستند که بعضاً هم شهید شدند.»


گنداب فساد

گنداب فساد
من ماهواره هستم ، بی سود و با زیانم
من دشمنی برای هر پیر و هر جوانم
هم دشمن حجابم ،هم دزد اعتقادم
در یک کلام بنده،گندابی از فسادم
چون غافلید از من، بر خویشتن ببالم
من را که می شناسید؟ ابزار ابتذالم
با آنکه من شما را ،مسرور و شاد سازم
نسل جوانتان را،بی اعتقاد سازم
هستم سلاح دشمن، نامرئی است تیرم
از مرد و زن حیا را، با یک نگه بگیرم
با من سپاه دشمن ،آید به قلب خانه
زان پس ز دین وایمان، آتش کشد زبانه
هرجا که بنده باشم، آنجا حیا نباشد
بنیان خانواده، با من زهم بپاشد
هرکس خرید من را، بی غیرتش نمودم
ایمان و دین او را ، آهسته من ربودم
در هر کجا که اینک، بازار بنده داغ است
نقش حضور بنده، افزایش طلاق است


قضیه أین عمار چیست؟

میدونید قضیه أین عمار چیست؟

سماء بن حکیم می گوید: ما در جنگ صفین در سپاه علی علیه السلام در زیر پرچم عمار یاسر با دشمن می جنگیدیم. نزدیک ظهر شد. در این هنگام ، مردی از سپاه امیرالمؤمنین(ع) به پیش آمد و گفت: عمار یاسر در میان شما کیست؟
عمار گفت: من هستم.
او گفت: من هنگامی که از خانه بیرون آمدم ، اطمینان داشتم که ما در مسیر حقیم و معاویه و طرفدارانش بر باطل و گمراهی هستند، تا شب گذشته نیز، همین عقیده را داشتم.اما دیشب دیدم که اذان گوی ما و اذان گوی معاویه، هر دو بر یکتایی خدا و نبوت پیامبر(ص) گواهی می دهند، به شک افتاده و نزد علی(ع) رفتم و ایشان به من فرمود: آیا عمار را ملاقات کرده ای، برو و از او
بپرس و از گفته اش پیروی کن. عمار ، پس از سخنان آن مرد، روشنگری خود را با سخنان
مفصلی به انجام رساند و او را به اردوگاه امیرالمؤمنین(ع)، بازگرداند.

در طول جنگ صفین، عمار، در هر نقطه ای که احساس می کرد ، برای سپاه علی(ع) شبهه و سؤالی بوجود آمده است، فورا در آن نقطه حاضر می شد و با بیانی رسا و روشنگرانه، حقایق را برای مردم روشن می ساخت و در همان جنگ نیز به فیض شهادت، نائل گردید.

حضرت علی(ع) بعدها و در اوج جنگ نهروان، غصه و ناراحتی خود را از جای خالی عمار ، بیان می فرمود که: "أین عمار"(کجاست عمار؟...)

??یکی از اساسی ترین نیازهای جامعه،روشنگری عمارگونه ی خواص و حضور در صحنه ی آنان برای دفاع از ولایت است.متاسفانه غبار شبهه و سختی راه، تعدادی از بزرگان و نخبگان را نیز دچار تردید کرده است .باشد تا عمارگونه، در صحنه باشیم و با همه ی توان، در راه روشنگری جامعه و ادای تکلیف در دفاع از انقلاب مظلوم، بکوشیم.


شهید دکتر مصطفی چمران

ای خدا
من باید از نظر علم از همه بهتر باشم مبادا دشمنان مرا از این راه طعنه زنند
بایدبه آن سنگدلانی که علم را بهانه می کنند و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم خاک پای من هم نخواهند شد ، باید همه ی آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم و آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم

شهید دکتر مصطفی چمران